سواد رسانهای در سطح جهان بحث تازهای نیست. این بحث برای اولین بار در دهه 1960 در اروپا مورد توجه قرار گرفت. به همان اندازه که این مفهوم در بین جوامع غربی آشنا و مأنوس است، در ایران مفهومی جدید و دستنخورده به حساب میآید و به جز چند مقاله محدود و چند کتاب معدود در این زمینه که تاریخ آنها به دهه هشتاد شمسی میرسد، اثر تألیفی دیگری را نمیتوان یافت. در عصر اطلاعات مفهوم سواد، بسیار فراتر از خواندن و نوشتن شده و اگر کسی نحوه دسترسی سریع و استفاده صحیح از تمامی انواع رسانهها را نداشته باشد بیسواد تلقی میشود.
در این بین آنچه در جوامع امروزی و بهطور خاص در جامعه ایران حائز اهمیت است، بحث درباره نحوه استفاده صحیح از این رسانههاست. بنابر تشبیه رایج، رسانه نظیر چاقوست که هم فوایدی را به همراه دارد و هم ممکن است آسیبهایی را برای مصرفکنندگان بر جای بگذارد. مخاطبان رسانه باید تا حد توان از آسیبها روی گردانند و از مزایای آن بهره کافی را ببرند. چنین بحثهایی ضرورتهای تازهای را برای جوامع علمی و فضای اجتماعی به وجود آورده است و آن ضرورت پرداختن به «سواد رسانهای» است.