ما غالباً در برابر عواطفمان احساس درماندگی می کنیم. شاید در عین حال که میدانیم در امان هستیم احساس ترس بکنیم و یا آنکه در مواجهه با تهدیدهای جزئی وحشت زده شویم. شاید دریابیم که در هنگام مخالفتهای جزئی و بی اهمیت با کسانی که دوستشان داریم، شدید عصبانی میشویم. اندک انتقادی که از سوی یک فرد ناشناس متوجه ما میشود باعث تضعیف روحیه ما میگردد. ممکن است به خاطر گیرکردن در راهبندان از کوره در رویم، و از اینکه در کارهای روزمره درنگی وجود داشته باشد، ناشکیبا و عصبانی شویم. احساسات ما، غالباً حتی از نظر خودمان نیز غیر منطقی هستند.
بنا به عقیده نظریهپرداران انسانگرا، افراد برخوردار از کارکرد آرمانی مهار زندگی خود را به صورت هشیار در دست دارند. اما آیا میتوانیم احساسهایمان را مهار کنیم؟
بسیاری از ما معتقدیم که رویدادهای خاصی به طور خودکار باعث ایجاد واکنشهای عاطفی میشوند، درست مثل آنکه تکمه دستگاهی را فشار داده باشیم . ایوریل (۱۹۸۰) اظهار میدارد که ویژگی اصلی عواطف و هیجانها آن است که این امور را تحتعنوان انفعال یا تحریک عاطفی تجربه میکنیم نه کنشها و اعمال؛ یعنی، بعنوان چیزهایی که بر ما حادث میشوند نه کارهایی که انجام میدهیم. با وجود این، رویدادهای ناخوشایند به طور خودکار منجر به پریشانی نمیشوند.
مطالب این فایل شامل:
- مقدمه
- خشم
- فشار روانی
- نشانگان انطباق عمومی
- فشار روانی خوب و فشار روانی بد
- حالات فشار روانی
- ویژگیهای محرک روانی تنشزا
- فنون کنارآمدن
- همسویی با خویش
- مردانگی و زنانگی
- تبیینهای احتمالی درخصوص تفاوتهای روانی میان دو جنس
- عزت نفس و غرور