روزی روزگاری یک درخت بید مجنون سبز در کنار یک رودخانه درخشان متولد شد بید مجنون سبز در ابتدا فقط یک دانه ریز کوچولو بود که یک قوی باشکوه از آخرین مهاجرت اش به جنوب با خودش آورده بود.
Once upon a time, a green willow was born in the edge of the white river. The green willow was just a teeny tiny seed which one splendid swan had taken it from its last migration to the south.
یک روز صبح آفتابی درخشان، درخت بید مجنون با یک لبخند بزرگ و زیبا بیدارشد و به آسمان نگاه کرد، و یک چیزی را پرواز کنان در آسمان دید. او یک چیز سفید کوچولوی فوق العاده بود که کامل تسلیم باد شده بود.
One morning of brilliant sunshine, woke up by great smile, looking at the sky, it saw something flying. It was awesome little white which was completely submitted by the wind.
- نام کتاب: روزی روزگاری (Once upon a time)
- نویسنده: فاطمه تالهی معین الدین