جهت گیری هدف یکی از جدید ترین رویکرد های مطرح شده در سه دهه اخیر در حیطه روان شناسی انگیزش، نظریه جهت گیری هدف است مفهوم جهت گیری هدف در دهه 1980 در تحقیقاتی که توسط کارل دوک و همکارانش روی بچه های دبستانی انجام دادند، مطرح شد. وی در تحقیقاتش به این نتیجه رسیدکه کودکان در برخورد با فعالیتها دو هدف عمده دارند: یکی توسعه و بسط تواناییهای خود و دیگری نمایش تواناییهای خود. اتخاذ هر یک از این اهداف در هنگام مواجهه با چالش ها تاثیر عمیقی بر روی رفتار و عملکرد افراد دارند. دوک بر اساس این بینش مفهوم جهتگیری هدف را مطرح نمود (برت و همکاران، 2016).
نظریه اهداف پیشرفت یکی از برجسته ترین و کاملترین چارچوب ها برای ادراک انگیزش پیشرفت و بخصوص انگیزش در حیطه های آموزشی و مهارتی است. نظریه اهداف پیشرفت، در اوایل دههی 80 بر اساس چندین مطالعه و طرح پژوهشی که ادعا می کردند دانش آموزان، اهداف و ارزش های خاصی در موقعیت های یادگیری و آموزش دنبال میکنند، طراحی و تدوین شد که بر همین اساس، دانش آموزان طبق اهدافی که اتخاذ میکنند بصورت گسترده و متفاوتی در فعالیتهای آموزشی درگیر میشوند(اریض، 2015).
این نظریه ارائه شده توسط دوئک (1986)؛ نیکولز و همکاران (1984) در منابع مربوط به انگیزش پیشرفت بعنوان یکی از برجسته ترین توجیه کنندگان رفتار، شناخت و عواطف افراد در محیطهای مرتبط با آموزش و مهارت مطرح گردیده است که بیشتر برای تبیین رفتار به طور خاص پدید آمده اند. بنابراین آنها مرتبط ترین و کاربردی ترین نظریه های هدف برای درک و بهبود یادگیری و آموزش هستند (هاف و همکاران، 2016) .