اعتماد به نفس بیش از حد به عنوان بیش از حد ارزیابی کردن یا دست بالا گرفتن تواناییهای یک شخص (مدیران) از نتایج مربوط به وضعیت شخصی خودش تعریف میشود. برای مثال این مدیران زمانی که مهارتهای نسبی خودشان را ارزیابی می کنند گرایش به دست بالا گرفتن تواناییهایشان به نسبت میانگین دارند. ادبیات روانشناسی نشان داده است که برخی مدیران دچار بیش اطمینانی یا خوش بینی هستند و این بیش اطمینانی آنها در تصمیمات سرمایه گذاری و مالی آنها تاثیر میگذارد. این دست از مدیران دربارهی تواناییها از جمله قدرت پیش بینی، ادراک اطلاعاتی و دانش خود، اغراق می کنند. به بیان دیگر به تواناییها و دانش خود اعتماد بیش از حد دارند، البته ممکن است این احساس درونی را اظهار نکنند یا حتی خود نیز غافل از آن باشند.
همچنین هر سازمانی برای تحقق رسالت و هدف غایی خود، مجموعه ای از اهداف بلندمدت تدوین میکند. استراتژی ها ابزاری هستند که شرکت می تواند به وسیله آن به هدفهای بلندمدت خود دست یابد. از آنجا که آینده جهان دنیایی آکنده از رقابت، توسعه بازارهای نوظهور، رواج تکنولوژیهای برتر و گسترش کسب و کار است؛ بهره گیری از فرصت ها به عنوان شرط اساسی موفقیت مطرح میگردد. اهمیت استراتژیها در بقای سازمان توجه محققین بسیاری را به خود جلب کرده است . از آنجایی که انتخاب کسب و کار مناسب، عملکرد شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد؛ پرداختن به آن می تواند به عنوان عامل مهمی در تحلیل عملکرد شرکت ضرورت یابد. یکی از انواع استراتژی های شرکتی که می تواند مورد توجه ذینفعان قرار گیرد، استراتژی متنوع سازی شرکتی است. سبک ها و نظریه های مدیریت در مسیر تحول خویش، سازمان ها، منابع انسانی و منابع مادی را دستخوش تغییرات و تحولات بسیار کرده اند. این تغییرات و تحولات سبب شده است که دیدگاه مدیران به متنوع سازی شرکتی جلب شود. مهم ترین اجزای متنوع سازی شرکتی، متنوع سازی تجاری و متنوع سازی جغرافیایی میباشد که یکی از شیوههای مدیریت استراتژیک است. مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کند و بریا شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند.