اجتناب شناختی یعنی تلاش برای تغییر شکل، بسامد یا حساسیت موقعیتی یک تجربه درونی حتی وقتی چنان تلاشی منجر به آسیب رفتاری شود. به دلیل ارتباط های موقتی و مقایسه ای در زبان انسان هیجان های منفی به طور کلامی پیش بینی، ارزیابی و مورد اجتناب واقع می شود. اجتناب شناختی بر اساس فرایند کاربرد زبان طبیعی انسان قرار دارد الگویی که بعد توسط فرهنگ با تاکید بر احساس خوب و دوری از درد تقویت می شود (کاشدان، بریس، فورسیس و استیگر،2006).
اجتناب یکی از سبک های مقابله ای مشکل زاست. اجتناب در کوتاه مدت اضطراب را کاهش می دهد ولی چون مسئله با موضوع را کاملا برطرف نمی کند، در طولانی مدت موجب مشکلاتی می شود. به بیان دیگر چون اجتناب موجب تسکین موقت می شود، روش وسوسه انگیزی برای مقابله با اضطراب است (آزاد، 1388).
اجتناب از افراد، مکان ها و تکالیفی که زندگی را دچار مشکل می کنند، تقویت کننده است. هر چه افراد بیشتر از این منابع اضطراب زا اجتناب کنند آنها بیشتر در فرد ایجاد می شوند. در این شیوه چون فرد مضطرب به طور دائم گوش به زنگ است هیچ وقت کام احساس آرامش نمی کند زیرا هیچ وقت نمی داند که عامل اضطراب چه زمانی ظاهر خواهد شد (افروز، ۱۳۸۷).
تلاش برای اجتناب از رویدادهای خصوصی ناراحت کننده منجر به افزایش اهمیت کار کردی آنها می شود؛ چون آنها چشمگیرتر می شوند (مراجعی را در نظر بگیرید که می گوید: بخش زیادی از وقتم صرف مقابله با نگرانی شود) و همین طور به دلیل اینکه وقتی که برای کنترل آن رویدادهای درونی تلاش می کنیم، تلاش ما خود به طور کلامی به پیامدهای منفی تصورشده (در ذهن مرتبط می شود (من دارم برای کنترل نگرانیم تلاش می کنم ولی اگر شکست بخورم چه می شود؟). پس اجتناب شناختی خزانه رفتاری را محدودتر می کند چون بسیاری از رفتارها چنان رویدادهای خصوصی ترسناکی را فراخوانی می کند (از خانه بیرون نمی روم چون می ترسم در میان جمع غش کنم) (کاشدن، مرینا و پریب،۲۰۰۹).
خواست اجتماعی برای دلیل دهی به رفتار و ابزار عملی رفتار نمادین انسان (یعنی فهم تحت تالفظی تولیدات زبان آدمی از قبیل فکرها، خیال ها، تصورات و آمیخته شدن با آن ها) فرد را به چاه فهمیدن و تبیین رویدادهای روانشناختی می اندازد حتی وقتی چنین کاری غیر ضروری باشد. وقتی افراد شروع به زندگی در «سر خود می کنند تماس با لحظه حال کاهش می یابد (ولز، ۲۰۱۰).