باتسون و همکارانش یافتههای 115 مطالعه در مورد همبستگی میان دینداری و بهداشت روانی را تجزیه و تحلیل کرده و دریافتهاند که 37 مورد از این مطالعات، نشاندهنده همبستگی مثبت میان دینداری و بهداشت روانی، و 47 مورد نشاندهنده ارتباط منفی است و 31 مورد نیز هیچگونه همبستگی نشان ندادهاند. این پژوهشگران، نتایج این مطالعات را به صورت جداگانه بر دینداری درونی و برونی تحلیل کردهاند. نتایج تحلیل 115 مطالعه باتسون و همکاران بر دینداری درونی و بیرونی نشان میدهد که جهتگیری مذهبی درونی، همبستگی مثبت با بهداشت روانی دارد، اما جهتگیری مذهبی برونی غالباً همبستگی منفی با بهداشت روانی دارد. (نیلمان، هالپرن، لئون و لویس، 2012).
مولینز، بروت، براکت، و هریسون طی مقالهای در سال 2001 به بررسی رابطه دین و ازدواج پرداختند. نتایج نشان که دیندار بودن به طور معناداری با سازگاری زناشویی رابطه دارد. آنها معتقد بودند که اثر دیندار بودن برازدواج در گروهی که مسن تر هستند اساسی تر و بیشتر است. تحقیق دیگری که توسط باتلر و اتل(2001)، در مورد نقش مذهب و نیایش بر روی زوجهای مذهبی انجام پرداختند.
آنها دریافتند که این زوجها عبادت و گرایشهای مذهبی را به عنوان یک رویداد آرامشبخش مهم قلمداد مینمایند و برای حل مشکلات سازشی خود در زندگی از عقاید مذهبی کمک میگیرند. همچنین، این زوجها اظهار داشتند که انجام عبادات مذهبی باعث کاهش احساسات خصمانه و واکنشهای هیجانی منفی میشود. از طرف دیگر، عبادات، رفتارهای ارتباطی، مشارکتی و همدلانه با دیگران را افزایش میدهد(باجاوا و خلید، 2015).