بهزیستی روانشناختی از جمله مفاهیم و سازههای مورد توجه و مطالعه روانشناسی مثبت است (ریف و سینگر، 2013). اگر چه مفهوم روانشناختی بهزیستی یکی از محورهای اصلی مشاوره در زمان حاضر است و تحقیقات بسیاری در رابطه با آن انجام شده است، اما تعریف مشخصی از آن بهدست نیامده است و بیشتر به جای تعریف کیفیت آن، به تعریف ابعاد آن پرداخته شده است. در واقع، ریف (2014) استدلال کرد که بهزیستی چه بـرای تعریف کردن و چـه برای مـورد سنجش قرار دادن، مفهومی ناملموس و دشوار است. در ادامه تعاریف مختلفی با دیدگاههای متفاوت از بهزیستی آورده شده است.
تلاش های اولیه برای تعریف بهزیستی به پژوهشهای کلاسیک برد بورن (1969) بر روی سلامت روانی برمیگردد. او به مطالعه واکنشهای روانی مردم عادی در زندگی روزانه و نحوه رویارویی آنها با مشکلات پرداخت و معتقد بود بهزیستی یک فرد به میزان افزونی احساسات مثبت او نسبت به احساسات منفیاش بستگی دارد. طرفداران این نظریه معتقدند که بهزیستی ذهنی شامل سه عنصر مرتبط است: رضایت از زندگی، احساسات خوشایند و احساسات ناخوشایند (اشمیت و همکاران، 2014).