مشکل عمده در برنامه درسی هنر، عدم اجرای آن و بی توجهی به عوامل و عناصر برنامه درسی است. با وجود فرصت های یادگیری که از دهه 40 تا دهه 70 شمسی از طریق تالیف کتاب های درسی دانش آموز توسط متخصصان آموزش هنرهای تجسمی و نمایشی فراهم شده در دهه 80 شمسی از طریق طراحی، تولید و ارزشیابی، برنامه درسی هنر دوره ابتدایی و در قالب کتاب راهنمای معلم، توسط صاحب نظران برنامه درسی ایجاد شده، اما مسایل مربوط به اجاری برنامه درسی هنر به خصوص در دوره ابتدایی همچنان به قوت خود باقی است. این موارد عبات است از: عدم آموزش هنر توسط آموزگار مطابق با متن برنامه مصوب (کتاب درسی دانش آموز یا کتاب راهنمای معلم)، در نظر نگرفتن شرایط ویژه آموزش (آموزش های حرفه آموزگاری و ضمن خدمت)، ایجاد نکردن فرصت یادگیری در ساعت هنر در برنامه هفتگی مدارس. این وضعیت نامطلوب در سطح خرده (مدارس) در حالی است که در سطح کلان (سیاست های فرهنگی) تولیدات هنری هنرمندان از طریق نمایشگاه ها و جشنواره های بین المللی از مقبولیت و مشروعیت بسیار زیادی برخوردار می شود.
اتخاذ سیاست های تربیتی به طور مثال توجه به تربیت بدنی (از طریق به کار گیری مربی مستقل) مقابل تربیت هنری، موجب ایجاد ناهمخوانی در رشد همه جانبه دانش آموزان می شود. در سیاست های جدید تربیتی (سند ملی آموزش وپرورش و برنامه درسی ملی) به اشکال متکثر سواد(سواد بصری) توجه شده است؛ بنابراین عدم ایجاد فرصت های یادگیری در برنامه درسی هنر از موانع شکوفایی استعدادهای کودکان و نوجوانان که هدف اصلی آموزش هنر است، می باشد.